راه های کسب مهارت های شغلی که به آن علاقه دارید

راه های کسب مهارت های شغلی که به آن علاقه دارید

همیشه عادت کرده‌ایم که شخصیت ما را تحلیل کنند و بگویند حالا که این تیپ شخصیتی هستی، بهتر است که این مهارت های شغلی را دنبال کنی و به سراغ آن شغل نروی.

اما سمت دیگر این سوال هم اگر مهم‌تر نباشد، کم اهمیت‌تر نیست.

اگر به شغل خاصی علاقه دارم، چگونه برنامه ریزی تقویت مهارت های خودم را با آن شغل همسو کنم؟ به سراغ کدام مهارت ها بروم؟

مستقل از اینکه دیگران چه قضاوتی در مورد توانمندی و ویژگی های شخصیتی من می کنند، دلم می‌خواهد برای کسب مهارت های ضروری در شغل مورد علاقه‌ام تلاش کنم. یا در آن حوزه‌ها پیشرفت میکنم یا حداقل می‌گویم که تلاش کردم و دیدم که نمی‌شود.

دو مرحله پیدا کردن مهارت های شغلی که به آن علاقه مند هستید

مرحله اول:

من شناسنامه‌‌های مختلفی برای مهارت های مختلف مورد نظرم تنظیم کرده‌ ام. برخی از مهارت ها را در اولویت قرار می دهم و برخی دیگر را کنار می گذارم.

طبیعی است که تیپ شخصیتی MBTI روی تصمیم من تاثیر مهمی داشته باشد. اما چطور می توان به اینگونه تست ها دسترسی داشت؟ شما می توانید تست های MBTI و NEO و… را بطور رایگان در اپلیکیشن کارجوپلاس انجام دهید.

مرحله دوم: من به شغل خاصی علاقه دارم و همیشه به آن فکر کرده‌ام. حالا می‌ خواهم برنامه توسعه مهارت های شغلی خودم را تنظیم کنم. مسیر انجام این کار چیست؟
دیوید مایستر، از اساتید اسبق دانشگاه هاروارد و مشاوران حرفه‌ای حوزه کسب و کار، در کتاب خود به نام True Professionalism طبقه بندی ساده اما کاربردی را مطرح می‌ کند که در اینجا می‌ تواند مورد استفاده‌ ی ما هم قرار بگیرد:
او چهار گروه مهارت تعریف می ‌کند و چهار نام جالب و ساده بر روی آن ها می‌ گذارد: متصدی داروخانه، پرستار، جراح مغز، روانکاو!
ممکن است از این نام گذاری تعجب کنید و بپرسید که چرا این چهار مورد به عنوان نماد، انتخاب شده ‌اند.

اجازه بدهید به همراه یکدیگر، به دو بعد مهم در هر شغل نگاه کنیم:
کافی است یک لحظه به شغل پرستاری فکر کنید.
پرستاری را در نظر بگیرید که از حرف زدن با بیماران و کنار آن ها بودن لذت ببرد. به همراه آن ها شاد شود و به همراه آن ها غصه بخورد. دلش برای بیماران تنگ شود. آن ها را به جای مشتری یا ارباب رجوع، دوست خود بداند. چنین پرستاری می‌تواند معجزه کند.

این شغل را با شغل یک متصدی داروخانه مقایسه کنید.

شما انتظار ندارید که او ارتباط و درگیری جدی و عمیق با شما داشته باشد. اگر پرستار شما پس از چند روز که در بیمارستان هستید، نام شما را اشتباه بگوید ممکن است دلگیر شوید و حتی نگران شوید که شاید بقیه سابقه بیماری من را هم درست به خاطر ندارد و بعید نیست که در نوشتن شرح حال هم به اندازه‌ی مرورش، بی دقت باشد!

اما متصدی داروخانه بارها و بارها، حتی خانم‌ها را با عنوان آقای… صدا می‌کند یا آقایان را با عنوان خانم … فراخوانی می‌کند. هیچکس هم مشکلی ندارد. او قرار است دارو را درست تحویل دهد. همین!
شما انتظار دارید که وقتی متصدی داروخانه، در قفسه‌های پشت (جایی که شما نمی‌بینید) به دنبال دارو می‌گردد، این کار را با سرعت و دقت انجام دهد و پاسخ درستی به شما بدهد. انتظار شما این است که اگر گفت دارو تمام شده، قفسه‌ها را درست گشته باشد و موجودی انبار را به درستی چک کرده باشد و دارو واقعاً تمام شده باشد. همین!

در برخی از مشاغل، یک کار ثابت، بارها و بارها تکرار می‌شوند. در حالی که در مشاغل دیگر، ممکن است هر بار فرایند به شکلی متفاوت باشد و به عبارتی نگاه ارزیاب و کاوشگر، برای آن شغل مورد نیاز باشد.

حالا این بار پرستار را با یک روانکاو مقایسه کنید. پرستار می‌تواند طی چند روز، به من و شما فرایند کاری خود را آموزش دهد و پس از آن، نیازمند تمرین و تکرار و تجربه هستیم تا در طول زمان، پخته‌تر و باتجربه‌تر شویم. اما روانکاو در شغل و حرفه‌ی خود مسیر مشخصی ندارد.

معلوم نیست که گفتگویش را با مراجعین چگونه آغاز خواهد کرد. خودش هم در ابتدای بحث نمی‌داند که انتهای بحث چه خواهد بود. حتی ممکن است شیوه‌ای که در برخورد با هر فرد به کار می‌گیرد، با فرد دیگر تفاوت داشته باشد.

چرا این تقسیم بندی مهم است؟ چون انجام یک فرایند ثابت تکراری و بهبود تدریجی جزییات آن، یک مهارت است. مهارتی که شاید فرد دیگری که توانمندی انجام کار های متفاوت و اکتشافی را دارد، در آن ضعیف باشد. همچنان که توانایی انجام مهارت های غیرتکراری و اکتشافی هم یک مهارت متفاوت و مستقل است.

اگر یک نقاش، می‌تواند ده نقاشی متفاوت را به خوبی و زیبایی ترسیم کند، دلیل ندارد که در انجام یک فرایند ثابت هم به همان میزان، مهارت داشته باشد. اولاً ممکن است نتواند یک کار ثابت را تکرار کند و ثانیاً ممکن است به جای بهبود جزیی تدریجی که یک مهارت مهم است .هر روز تصمیم بگیرد انقلابی در کار ایجاد کند! پس این ها دو مهارت مختلف هستند.

ضمن اینکه به خاطر داریم که ایجاد ارتباط عمیق و گسترده، با پرگویی و زیاده گویی تفاوت دارد. اگر چه ویژگی های شخصیتی ممکن است باعث شود که مسیر پیشرفت یک مهارت تسهیل شده یا ناهموارتر شود، اما نباید اجازه دهیم که دیگران به بهانه تیپ شخصیتی‌ مان، ما را از تلاش برای کسب مهارت برای کاری که عاشقانه دوستش داریم محروم کنند.

تجربه نشان می‌دهد که اگر قرار باشد بین ویژگی های شخصیتی و عاشقانه دوست داشتن یک کار، وادار به انتخاب شویم،‌ دوست داشتن عاشقانه، گزینه‌ ی بهتری است. مگر اینکه بتوان گزینه‌ ای را یافت که هر دو ویژگی را به صورت همزمان تامین کند.
حالا کمی فکر کنید و ببینید که جابجایی این مهارت ها و بی توجهی به آن ها می ‌تواند چه نتایج نامطلوبی داشته باشد.

استاد دانشگاهی که مهارت اصلی شغلی ‌اش، انجام یک فرایند تکراری و ایجاد بهبود تدریجی در آن است، مشاور یک سازمان می‌شود و می‌خواهد در آن تحول ایجاد کند!

قطعاً ما نیز قبول داریم که ممکن است یک نفر در هر دو مهارت توانمند باشد، اما استاد دانشگاه بودن، شاخص پیش بینی کننده‌ ی خوبی برای مهارت مشاوره مدیریت نیست.

مدیر فروشی که در اثر سابقه زیاد و خدمات گسترده، به مدیر عاملی یک مجموعه منصوب می‌شود و به دلیل اینکه مدیر فروش در مقایسه با مدیرعامل، فرایند تکراری‌تری دارد، او هم به ماشین امضای چک تبدیل می‌شود و عملاً نمی‌تواند نقش یک استراتژیست را برای کسب و کار ایفا نماید.

حالا شما نیز لیست شغل های مورد علاقه خود را بسازید، و ویژگی های شخصیتی و مهارت های خود را با ویژگی شغل مورد نظرتان مقایسه کنید تا مهارت های لازم برای شغل های مختلف را درک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *